اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم شاید که نگاهی کند، آگاه نباشیم
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم شاید که نگاهی کند، آگاه نباشیم
پیامبر (ص) رو به اصحاب کرد و فرمود : آیا می خواهید شما را به تنبل ترین و دزدترین و بخیل ترین و جفاکارترین و عاجزترین انسان ها آگاه سازم ؟ عرض کردند : آری . حضزت فرمودند :
1 - تنبل تربن انسان ، بنده سالم و بیکاری است که در عین حال با زبان و لب ذکر خدا نمی گوید .
2 - دزد ترین انسان کسی است که از نمازش بدزددنمازش مثل کهنه کثیف به صورتش زده می شود
3 - بخیل ترین انسان کسی است که از نزد مسلمانی عبور کند و به او سلام نکند .
4 - جفاکارترین و بی مهرترین انسان کسی است که در نزد او یادی از من بشود ولی صلوات نفرستد .
5 - و عاجزترین انسان کسی است که از دعا کردن عاجز باشد .
امام خمينى مىنويسد:
فرموده ائمه(عليهم السلام) كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براى حب خداست، نه طمع به بهشت يا ترس از جهنم است»
از مقامات معمولى و اول درجه ولايت است. از براى آنها در عبادات حالاتى است كه به فهم ما و شما نمىگنجد.
و در جاى ديگر مىفرمايد: شما خيال مىكنيد گريه هاى ائمه طاهرين(عليهم السلام) و … براى تعليم بوده و مىخواسته اند به ديگران بياموزند؟
آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخى كه داشتند از خوف خدامىگريستند و مىدانستند راهى كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناكاست.
از مشكلات، سختيها ناهمواريهاى عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرفديگرش آخرت مىباشد و از ميان جهنم مىگذرد خبر داشتند.
از عوالم قبر، برزخ،قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روى هيچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مىبردند.
شيخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهيم بن عباس نقل مىكند كه: حضرت رضا(ع) در شب كم مىخوابيد و بيشتر بيدارمىماند، اكثر شبهايش را از اول شب تا صبح احيا مىداشت (و به عبادت و نيايشمىپرداخت).
و حتى اهل منزل خود را به نماز شب وادار مىساخت.
شيخ صدوق در جاى ديگر از رجاء بن ابىضحاك نقل مىكند كه وى گفت:
مامون به من ماموريت داد تا حضرت رضا(ع) را (به اجبار) از مدينه به مروبياورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصى امام را بياورم و وى رااز قم عبور ندهم (چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش مىرفت) و شب و روزمىبايستبه نگهبانى از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، بهخدا سوگند كسى را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقاتنديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداى نمازها و ذكرها و راز و نيازهاىحضرتراشرحمىدهد.
آن حضرت درباره وحشت و هراس شيطان از نماز و نمازگزارمىفرمايد:
شيطان همواره از مومنى كه مراقب وقت نمازهاى پنجگانه اش باشد در هراس است و در صورتى كه وى نمازهاى خود را ضايع كند بر او جرات پيدا مىكند و كم كم او را در گناهان بزرگ مىاندازد.
برخيز و شست و شو كن با اشك خود وضو كن تحصيل آبرو كن در پيشگاه يزدان دور افكن اين ريا را وين كبر و اين هوى را يك دم بخوان خدا را
كسى از امام خواست تا يكى از هم صحبتان و دوستان امام باشد. حضرت به او فرمود: مبادا كه ستايشم كنى كه من از تو به خودم آگاهترم و دروغگويم شمارى كه دروغگو نظر و ايده اى ندارد، يا نزد من از كسى غيبت كنى. آن مرد پس از شنيدن شرايط به امام گفت اجازه دهيد كه مرخص شوم فرمود آرى اگر مى خواهيد برويد. مردى به ايشان عرض كرد اى رسول خدا من از شيعيان شما هستم. امام فرمود اى بنده خدا اگر مطابق امر و نهى ما عمل كردى و مطيع فرمان ما بودى راست گفته اى و اگر چنين نباشى با ادعاى مرتبه والايى كه سزاوارش نيستى بر گناه خود افزوده اى. نگو كه من شيعه شما هستم بلكه بگو من از دوستداران و هواداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و بر سلامت باش.
امام مجتبى (ع) به شخصى فرمود اگر بدون داشتن طايفه و عشيره خواستار عزت هستى و بدون قدرت و موقعيت مى خواهى با هيبت و ابهت باشى، از خوارى و زبونى معصيت خداى درآى و به عزت طاعت الهى روى آر.
امام حسن (ع) خطاب به فرزندان خود و برادرش فرمود:
اى فرزندان من و برادرم، شما امروز كودكان اين قوميد و چندى ديگر از بزرگان قوم آينده مى شويد پس دانش بياموزيد و هر كه نتواند آن را حفظ يا روايت كند آن را بنويسد و نگه دارد.
شخصى در آخرين روزهاى حيات امام حسن (ع) به عيادت حضرت رفت، از امام پند و اندرز خواست. امام در ضمن كلامى طولانى به او فرمود:
استعد لسفرك و حصّل زادك قبل حلول اجلك…
گوشه ای از خصائل والای پیامبر اعظم (ص)
فردا بیست و هشتم صفر مصادف است با رحلت جانسوز پیامبر گرامی اسلام،به همین مناسبت گوشه ای از خصلت های بیشمار و والای این اسوه اخلاق را که هر کدام از آنها می تواند سرمشق زندگی ما باشد در زیر آورده ام:
1-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت.
-2در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
3-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
4-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و … کسی در سلام بر ایشان سبقت نگرفت.
5-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست ایشان بیرون نمی کشید.
6-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
7-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه ی چشم نظر نمی کرد.
8-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
9-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
10-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
11-هرگاه با کسی هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
12-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمیگشت و رو به او می نشست.