غزلی از مقام عظمای ولایت:
22 مهر 1391 توسط جانقلیان
خداکندکه کسی حالتش چومانشود
زدام خال سیاهش کسی رهانشود
خدا کندکه نیفتدکسی زچشم نگار
به نزدیارچو ما پست وبی بهانشود
جواب ناله ی ما رانمی دهد دلبر
خداکندکه کسی تحبس الدعا نشود
شنیده ام ازاین حرف یارخسته شده
خداکندکه به اخراج ما رضا نشود
مریض عشقم و من راطبیب لازم نیست
خداکندمریضی من دوا نشود