کاش قدر میزبان را بدانم
23 تیر 1391 توسط جانقلیان
خداوندا روز های ماه شعبان رو به پایان است و خواستم بشناسمت اما دیدم آنچنان بزرگی که چشم معصیت کار من یارای دیدن تو را ندارد.
بارالها:سفره برکتت را کم کم می گشایی تا من میهمانت شوم ای کاش قدر میزبان را بدانم
خدایا بار دگر ماه رحمت خود را نازل می کنی بر بنده ات
بر بنده حقیرت
باز تشنگی، باز گرسنگی، باز عطش، باز حرص و ولع، باز انتظار، باز اذان، باز سحر، باز…
و هر سال که می گذرد بسیار تشته تر ، گرسنه تر، حریص تر ، منتظرتر و … از سال قبل.
بسیار گرسته ام ، اما نه آنکه غذای دنیوی را انباشته کنم در وجودم؛ بلکه می خواهم سیر گردم با عبادت به درگاه تو و عنایت ابدی تو.
بسیار منتظرم اما منتظر کرامت حضرت دوست و ظهور منجی او.
اذان و سحر را می خواهم برای قربت به تو.
پس نظر کن به من ای یکتای جهان.
و ببخش من را
که فقط یک بنده حقیر و نیازمند رحمت توام