اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم شاید که نگاهی کند، آگاه نباشیم
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم شاید که نگاهی کند، آگاه نباشیم
پدر و مادرم مرا به ازدواج باپسری در آورده اند در حالیکه هیچ گونه رضایتی به آن ندارم تکلیف ازدواج ما چگونه است؟
همه مراجع : رضایت زن و مرد به ازدواج شرط است وبدون آن عقد صحیح نیست
منبع :احکام ازدواج از سید مجتبی حسینی ص64
استفاده از طلا برای مردان به مدت کوتاه مانند لحظه عقد چه حکمی دارد ؟
همه مراجع (به جز مکارم) : پوشیدن طلا برای مرد حرام است و بین مدت کم و زیاد تفاوتی نمی کند .
آیت الله مکارم:اگر به جهت امتحان و یا قصد نگه داری موقت و کوتاه مانعی ندارد .
منبع : احکام ازدواج از سید مجتبی حسینی ص53
ترديدي نيست كه دوران كودكي، مهم ترين و تاثيرگذارترين دوره در طول زندگي انسان است. در واقع از آغازين لحظه اي كه انسان پاي بر اين كره خاكي مي گذارد شكل گيري او نيز شروع مي شود و در اين ميان، طلاييترين دوره، تا پنج سالگي يا هفت سالگي است. شايد بتوان گفت كه مابقي عمر انسان، برداشت ميوه هايي است كه بذر آن در همان دوران كودكي كاشته شده است. پيامبر اسلام مي فرمايند كه آنچه انسان در دوره كودكي فرا مي گيرد، چون حك شدن نوشته بر سنگ است كه بسيار سخت و دير از بين خواهد رفت. روانشناسان نيز امروزه معتقدند كه يادگيري انسان در دوره كودكي بسيار سريعتر و ماندگارتر است. تجربه نيز اثبات مي كند كه انسان در تقيد و پايبندي به آنچه در دوران كودكي فراگرفته است، استواري بيشتري از خود نشان مي دهد.
بديهي است كه آموزش هاي دينداري نيز بايد از همين دوران آغاز شود تا نهاد كودك، رنگ و بوي ديني بگيرد و رفتار او در دوره هاي ديگر زندگي مبتني بر دينداري باشد. تربيت ديني كودك در دوران قبل از دبستان محدود به ايجاد انس نسبت به مسائل ديني است به اين معني كه كودك آنچه را بطور منظم در محيط خانواده مي بيند نسبت به آن انس پيدا ميكند و همين انس اوليه زمينه را براي پيدايش عادت وانجام فرائض ديني در مراحل بعدي فراهم مي آورد.
مشاهده آداب ديني و عبادات مذهبي به ويژه نماز كه بوسيله والدين و احيانا” خواهر و برادر بزرگتر بطور منظم درهرشبانه روز و بطور جدي انجام ميپذيرد . درذهن و روان كودك نقش مي بندد و نوعي انس روحي نسبت به اين اعمال و آداب در او بوجود مي آورد.
باتوجه به حسن تقليد دركودك، معمولا” مشاهده ميشود كه كودك از سال دوم از حركات پدر و مادر در حال نماز تقليد مي كند و برخي كلمات و اذكار را بطور شكسته و بسته تكرار ميكند . اين حركات به تدريج كاملتر ميشود و كودك گاهي در كنار پدر و مادر به نماز مي ايستد . اگر اين حركات با نوازش و تشويق والدين همراه شود بر رغبت كودك نسبت به اين مسائل افزوده شده و شيريني از آنها در ذهن و روان او باقي مي ماند.
هر حرکتي که از انسان سر مي زند، در قالب يکي از چهار شکل زير صورت مي گيرد:
الف) حرکت غريزي که تابع غريزه است؛ مثل گنجشک که در فصل بهار لانه مي سازد و اراده و عقل ندارد.
ب) حرکت انعکاسي که در واقع واکنشي است که موجود، در برابر پاره اي از تحريکات از خود نشان مي دهد و در اين شکل هم اراده اي لازم نيست.
ج) حرکتي است از نوع حرکات عادي که نتيجه عادت هاي ما محسوب مي شود.
د) دسته آخر، حرکات ارادي هستند که مهم تر از سه نوع پيشين است.
ارزش کار انسان بسته به اراده اوست و بر اين اساس، اگر کسي کاري انجام دهد که در آن اراده اي نداشته باشد، اين کار او ارزشي ندارد، حتي مي توان گفت چنين فردي، در حقيقت برده اي بيش نيست؛ زيرا آزادي عمل نداشته است. اين سخن در مواردي که والدين کارهايي را بر کودکانشان تحميل مي کنند نيز صحت دارد، يعني زماني که ما فرزندانمان را وادار به انجام کارهايي مي کنيم، در واقع او اراده اي از خود ندارد و بر آن مجبور است. اگر اجبارش کنيم نماز بخواند، تهديدش کنيم درس بخواند، يا با اکراه شديد او را به مسجد ببريم و يا او را به خواندن قرآن مجبور سازيم، اين کار نه تنها اثر تربيتي ندارد، بلکه کار کودک نيز ارزشي ندارد. ممکن است در اين کار موفقيت آني نصيبمان شود، ولي تا زماني اين کار، بدون مشکل صورت مي گيرد که کودک احساس کند نيرويي برتر او را مجبور مي کند و به محض اينکه حس کرد اجباري نيست، از انجام آن کار دست مي کشد؛ زيرا در اين حالت ها، هم به شخصيت او اهانت مي شود، هم اين کار را از روي بي ميلي انجام مي دهد. بنابراين، تهديدها و اجبارها بر روح و روان کودکان آثار ناگواري برجاي مي گذارد.
مانع ايجاد رغبت
مشکل ديگر آن است که بسياري از بزرگ ترها فقط آمرند و ناهي و فقط به کودک مي گويند اين کار را نکن، دروغ نگو، راست بگو و… و چون کودک مي بيند که والدين خودشان در عمل برخلاف گفته خويش هستند و عامل به گفتارشان نيستند، انگيزه اي براي اين کارها پيدا نمي کند. در روايت هاي گوناگون حتي در قرآن کريم نيز توصيه شده است که آنچه را مي گوييد، خودتان هم عمل کنيد: «لم تقولون ما لا تفعلون؛ چرا آنچه را مي گوييد، انجام نمي دهيد».
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «کونوا دعاة الناس بغير السنتکم؛ بکوشيد به وسيله اعمالتان انسان ها را به نيکي ها و خوبي ها دعوت کننده باشيد».
نقل است که شخصي پسر خودش را پيش يحيي بن اکثم، قاضي القضات زمان مأمون الرشيد عباسي برد و گفت: پسرم نماز نمي خواند، تربيتش کن و نصيحتش کن نماز بخواند، قاضي نصيحت کرد: جوان چرا نماز نمي خواني، نماز فريضه دينت است، مسلمان بايد نماز بخواند و از اين سخن ها بسيار گفت. پسر گفت: من نماز مي خوانم، پدرم دروغ مي گويد. پدر به قاضي گفت: نخير، من دليل دارم که نماز نمي خواند، ايشان حمد و سوره هم بلد نيست. پسر گفت نخير حمد و سوره را هم بلدم. پدر گفت: سؤال کن قاضي، بپرس ببين حمد و سوره را مي تواند بخواند يا نه؟ که پسر شروع کرد به خواندن مصرع تصنيفي و گفت:
يكي از لذت بخش ترين تجربيات زندگي مشترك اين است كه حرف مبهمي را بزنيد و بدانيد كه همسرتان دقيقاً منظور شما را مي فهمد.
توانايي در صحبت خودماني، ايماء و اشاره، نكته پراني و نظاير آن، نشانه ي نزديكي و صميميت است. گفت و گويي كه پايان خوش دارد نشانه صميميت است. طرفين مي دانند كه ديگري چه مي گويد و تدريجاً از اين كه مي توانند آزادانه حرف بزنند و منظور يكديگر را بفهمند لذت مي برند. اما در ازدواج هاي ناموفق ، لذت گفت و گو در فضاي شكايت ها و گله مندي هاي خشمگينانه و سوءتفاهم ها گم مي شود و جاي اشارات دلنشين ابروها و چشمك هاي خوشايند را نگاه هاي خيره و اشارات انتقادي و بهانه گيري ها و تهديدها پر مي كند. چه اتفاقي مي افتد؟ چرا صحبت هاي دلنشين از دست مي روند؟ مسئله اينجاست كه به مرور شيوه هاي متفاوت صحبت، منافع و چشم اندازهاي متفاوت و سوءتفاهم ها روي هم انباشته مي شوند و آهنگ دلپذير صحبت را تغيير مي دهند.
برخي از اشخاص نسبت به وضع ظاهر خود حساس هستند و بعضي ديگر به طرز صحبت خود با ساير اعضاي خانواده حساسيت دارند. اگر با همسر خود صحبت مي كنيد، از توهين، تهمت و سرزنش بپرهيزيد. از زدن برچسب مانند ش************ه ، خودخواه يا بي ملاحظه، لجباز و غيره خودداري كنيد.
زن و شوهر ممكن است هنگام صحبت علي رغم حُسن نيت به بيراهه بروند. به جاي صحبت نرم و ملايم ، با هم مشاجره كنند و چون يكي از آنها به قصد سبك كردن فضاي سنگين صحبت، به شوخي حرفي بزند، ديگري چنان واكنش نشان دهد كه انگار در شوخي هم قصد و شري در كار بوده است. در اين شرايط هر اقدامي براي تلطيف فضاي صحبت، نتيجه معكوس مي دهد.
هم صحبتي زن و شوهر با هم، براي رشد و بقاي احساس صميميت آنها نقش قطعي دارد. متأسفانه بسياري از زوج ها و شايد بتوان گفت اغلب آنها از مهارت هاي لازم براي گفت و گو با يكديگر برخوردار نيستند و بي آنكه بخواهند گرفتار سوءتفاهم و دلسردي و تكدر خاطر مي شوند.
در اين جا به چند نمونه از مسائل و مشكلاتي كه بر سر راه گفت و گوي مؤثر همسران وجود دارد اشاره مي كنيم: