الف – سیره تربیتی در اسلام
1) روش الگویی
انسان به فطرت خود که عشق به کمال مطلق است ، الگو طلب و الگو پذیر است و بدین سبب یکی از بهترین و کوتاهترین روشهای تربیت ارائه نمونه تربیت عملی است ، در این روش نمونه ای عینی و قابل تقلید و پیروی در برابر مترّبی قرار می گیرد که در صورت مقبولیت ، مترّبی تلاش می کند در همه چیز خود را همانند الگوی مطلوب سازد و گام در جای گام او نهد و بدو تشبّه نماید . این روش به دلیل عینی و محسوس بودنش و نیز به سبب میل و گرایش ذاتی انسان به الگوگیری ، روشی بسیار موثر و سریع در تربیت است ؛ و هر چند نمونه ارائه شده از کمال بیشتر و جاذبه فراگیرتری بهره مند باشد ، این روش از کارآیی بیشتری برخوردار خواهد بود . پس بهترین الگو نمونه ای تام و تمام و انسانی کامل است .
امیر المؤمنین علی(علیه السّلام) در این باره می فرماید: پیروی کردن از رفتار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و الگو گیری از پیامبر برای شما کافی است… بنابراین از پیامبر پاک و پاکیزه ات پیروی کن ، زیرا راه و رسمش سرمشقی است [ نیکو] برای کسی که بخواهد تأسّی جوید و انتسابی است [ عالی] برای کسی که بخواهد منتسب گردد و محبوبترین بندگان نزد خداوند کسی است کهاز پیامبرش سرمشق گیرد وقدم در جای قدم او گذارد.
کودک با الگوگیری یا همانند سازی ، بسیاری از امور را در زندگی می آموزد . در این رابطه ، والدین به عنوان یک سرمشق رفتاری باید از وجهه اعتبار ، لیاقت و صمیمیت نزد کودک برخوردار باشند .
براساس سخنان اولیای دین علیهم السلام هر کس بخواهد چیزی را به فردی بیاموزد – که نسبت والدین به فرزندان نیز این گونه است – باید ارائه الگوی رفتاری او قبل از آموزش گفتاری باشد.
یکی از ویژگی های جالب حضرت امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران ، همین بوده که چندان تذکر نمی دادند . بلکه منش و رفتار آن بزرگوار درس آموز بوده است.
یک ضرب المثل عربی می گوید : اگر پدر پیاز و مادر سیر باشد ، چگونه می توان انتظار داشت که فرزند آنان رایحة خوشی داشته باشد .
هیچ روشی چون روش محبت در تربیت آدمی موثر نیست و مفیدترین روشهای تربیت به نیروی محبّت ،کارآیی پیدا می کنند . نیروی محبّت از نظر تربیتی نیرویی عظیم و کارساز است و بهترین تربیت آن است که بدین روش تحقّق یابد . خدای سبحان پیامبر گرامی اش را به روش محبّت آراسته بود و آن حضرت با چنین روشی در تربیت مردمان توفیق یافت .
پس به لطف و رحمت الهی با آنان نرمخو و پرمهر شدی ، و اگر تندخو و سخت دل بودی ، هر آینه از پیرامونت پراکنده شدند . پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه .
(2-1) آثار منفی فقدان یا افراط در محبت
فقدان محبّت به خصوص در سنین آمادگی زمینۀ اضطراب و تشویش و انحراف کودک فراهم می سازد.
بچّه هایی که کمتر محبّت پدر و مادر را احساس می کنند به هر کس پناه می برند تا شاید این کمبود را تأمین کنند.
عصبانیت و ناراحتی را باید در فقدان محبّت جست و جود کرد که سرانجام عقدۀ حقارت را در وجود او پدید می آورد.
راز انحراف بسیاری از دختران لغزش پسران در این مسأله نهفته است.مثلاً دختری که سرشار از محبّت خانواده باشد.هرگز خود را در محیط جامعه تحت تأثیر محبّت سطحی و ساختگی جوانان عیّاش و شهوت پرست قرار نمی گیرد و از حریم عفّت و پاکی بیرون نمی رود و گام در جادۀ گناه نمی گذارد.
باید به این نکته توجّه داشت که مهر و محبّت به افراط نکشد، زیرا افراط در محبّت نیز زیان های جبران ناپذیری دارد، که ضعف احساس مسئولیت در کودک، کاهش رشد عقلی ، لوس بار آمدن، تجاوز به حقوق دیگران، خود را در هر چیز محق دانستن و … از جمله آنهاست.
3) روش موعظه و نصیحت
«راغب اصفهانی » می گوید :
« الوعظ زجرٌ مُقترنٌ بالتّخویف ؛ موعظه منعی است مقرون به بیم دادن (از عواقب کار)».
«خلیل بن احمد » ، لغوی معروف می گوید :
«هو التَّذکیر بِالخَیر فیما یَرقّ له القلب» ؛ موعظه یادآوری قلب است نسبت به خوبی ها در اموری که موجب رقت قلب می گردد.
موعظه کلامی است که به دل نرمی می دهد ، قساوت را از دل می برد ، خشم و شهوت را فرو می نشاند ، هوای نفسانی را تسکین و به دل صفا می دهد .
اصولاً آدمی به گونه ای ساخته شده که ارشاد را بهتر از امر و نهی می پذیرد . از سوی دیگر بسیاری از ناسازگاری ها ، بدان خاطر است که آدمی از ماهیت عمل خود ، آگاه نیست و گستاخانه بدان اقدام می کند . در صورتی که اگر او را به عواقب خطرناک امور آگاه کنند ، غالباً پذیرای نصیحت خواهد شد و خود را به کارهای زشت ، آلوده نخواهد کرد .
آن چه از روایات استفاده می شود این است که موعظه ، غفلت را از بین می برد و آدمی را بیدار می سازد و ضمیر باطن انسان را از آلودگی می زداید و جلا می دهد .
موعظه زمانی مؤثر می افتد که واعظ درونی انسان زنده و اهل موعظه پذیری باشد ، وگر نه چیزی از بیرون در انسان تأثیر نمی کند . امام باقر (علیه السلام) فرموده اند :
« مَن لَم یَعجلَ الله لَه مِن نَفسه واعظاً فَانَّ مواعظ النّاس لَن تُغنی عنه شیئا ؛ هر که در درون خود واعظی نداشته باشد بی گمان ، مواعظ مردم در او تأثیری نخواهد کرد ».
کارآیی این روش ، هم چون دیگر روش های تربیتی هنگامی است که با شرایط ویژگی های لازم همراه باشد . این شرایط گاه به واعظ مربوط می شود و گاه به متعظ و گاه شرایطی است که در خود وعظ باید باشد .
- شرایط موعظه و نصیحت
واعظ باید دارای نفسی مهذب و پاک باشد .
قال الصادق (علیه السلام) :
مَثل الواعظ و المعتظ کالیقضان و الراقد ، فمن استیقظ عن رقدته و غفلته و مخالفته و معاصیه صلح ان یوقظ غیر من ذلک الرقاد ؛ مثل واعظ مثل آدمی بیدار است که می خواهد خفته ای را بیدار سازد ، ولی آیا کسی که خود به خواب رفته ، می تواند خفته ای را بیدار سازد ؟! به علاوه واعظ باید خیرخواه و دلسوز باشد و این را در گفتار و رفتارش نمایان سازد .
محتوای موعظه ، یعنی وعظ ، باید حقایق ، واقعیات و اموری باشد که فطرت انسان به سادگی آن را درک کند و انسان را به صلح بکشاند . همچنین موعظه باید رسا و بلیغ باشد . به فردی باید پند و اندرز داد که اندرز پذیر باشد و از نظر روانی آمادگی پذیرش پند را داشته باشد .
(3-1)عوامل مؤثر در موعظه و نصیحت
• موعظه باید در خلوت باشد . امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید :
«مَن وَعَظ أخاه سِرّاً فَقَد زانَهُ وَ مَن وَعظ عَلانیه فَقد شَأنه ؛ هر که برادر خود را نهانی موعظه کند ، او را آراسته است و هر که در برابر دیگران او را موعظه کند ، زشتش نموده است».
• موعظه باید در وقت و زمان معین باشد ، یعنی نباید ناصح ، زودتر از زمان و موقعیت و یا دیرتر از آن اقدام کند و نباید شتاب زده عمل کند .
• موعظه با حکمت و دلیل باشد .
• موعظه با در نظر گرفتن زمینه ها باشد ، یعنی در آداب موعظه باید به وضع روحی و روانی مخاطب توجه داشت و بر این اساس ، بهترین صورت موعظه را برگزید . گاهی موعظه ی مستقیم و صریح در جمع ، مؤثر است . گاهی موعظه به صورت غیر مستقیم و غیر صریح و گاهی به صورت تعریفی و کنایه مؤثر می باشد . عدم شناخت وضع و حال موعظه شونده نقش تربیتی موعظه را می کاهد ، یا آن را خنثی و منفی می کند .
• موعظه با مواردی چون سن ومیزان درک هر فرد ، رابطه مستقیم دارد . نگاه کودک نسبت به خوب و بد یا درست و نادرست با افزایش سن او کاملا عوض می شود . کودکان در ابتدا نمی توانند سخن دروغ را از راست تشخیص دهند . همچنین بین دزدی و قرض کردن ، تمایزی قایل نمی شوند ، اما با افزایش سن ، درک او نیز وسعت یافته ، مفاهیم انتزاعی را نیز شامل می شود . بنابراین نحوه ی موعظه و نصیحت برای کودک و نوجوان و بزرگسال ، یکسان نیست .
پدران و مادران موظفند به تناسب رشد و درک کودکان ، آنان را نصیحت کنند و به آنها بفهمانند که هر کس مسئول کارهای نیک و یا ناپسند خویش است و آنان را برای کسب خصلت های پسندیده ، به اندازه کافی تشویق کنند و در مورد اعمال ناپسند نیز به اندازه لازم توبیخ کنند .
• موعظه کننده باید مطالب خود را با خشوع و خضوع عنوان کند ، زیرا فروتنی او از سویی باعث شرمندگی شنونده می شود و از سویی دیگر او را به درونش متوجه می سازد و با دادن عزت نفس به او ، او را مجبور به تجدید نظر در رفتار و گفتارش می نماید .
• مربی باید در حین انجام عمل ، تذکر دهد و رابطه لازم را برقرار نماید ؛ زیرا بعد از وقفه زمانی ، تذکر و نصیحت سود چندانی ندارد ، به خصوص اگر تذکر غیر مستقیم باشد ، متربی ممکن است هرگز متوجه نشود که این تذکرات با رفتار او رابطه ای دارد .
4) روش تکریم شخصیت
یکی دیگر از روشهای تربیت دینی که در اسلام عزیز و قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته و بر آن تأکید شده است روش تکریم شخصیت می باشد . پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می دهند که (اکرمو اولادکم ، و احسنوا آدابکم … ) فرزندان خود را گرامی بدارید و به آنها احترام بگذارید و آداب دینی را به آنها تعلیم دهید .
و در روایت دیگر می فرمایند : (احبّوا الصبیان و ارحموهم … ) بچه هایتان را دوست بدارید و به آنان عطوفت و نوازش کنید .
تکریم شخصیت و احترام گذاشتن به کودکان و نوجوانان و ایجاد زمینه برای بروز و ظهور استعدادها و لیاقت های آنها شیوه مؤثر دیگری در مهیاسازی کودکان و نوجوانان در انجام تکالیف دینی است .
از نظر اسلام کودکان و نوجوانان هم ، شایسته کرامت و احترام هستند و باید به احساسات آنان احترام گذاشت . والدین در این خصوص وظیفه مهم و خطیری بر عهده دارند آنان باید شخصیت کودک را مورد توجه قرار داده ، بر اساس اصل کرامت و حرمت انسان با او رفتار کنند .
(4-1) شیوه های تکریم کودکان
ایستادن و استقبال از فرزندان هنگام ورود به خانه یا هر جلسه ، سلام کردن به کودکان ، و اجازه از فرزندان برای گذشت از حقوقشان ، از جمله رفتارهای پیامبر صلی الله علیه و آله در برخورد با کودکان بود.
پذیرش دعوت کودکان ، عیادت از کودکان بیمار و با احترام صدا کردن آن ها ، روش همیشگی اولیای دین علیهم السلام بود .
آنان فرزندان خود را با احترام و محبت، مانند کلمه «فرزند عزیزم» صدا می کردند ونه خود باکودکان به خشونت رفتار می کردند و نه اجازه می دادند دیگران چنین کنند.
در امور معنوی و هنگام دعا از کودکان درخواست دعا و آمین گفتن می کردند که این امر ، نشانه ی باور آن ها به شخصیت معنوی کودکان بود . با بزرگ تر شدن کودکان ، پاسخ به برخی مسائل را به کودکان ارجاع می دادند تا مسئولیت پذیری در آن ها رشد کند .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)بر حفظ و رشد کرامت ها از دوران کودکی بسیار تأکید می کرد ، زیرا به نیروی کرامت است که می توان افرادی سالم ، مستقل ، آزاد ، با شرافت و صاحب فضیلت تربیت کرد .
آن حضرت می فرمود : «اکرموا اولادکم و احسنو آدابکم » فرزندان خود را کرامت کنید و با آداب نیکو با آنها معاشرت کنید .
اگر کودک کرام ببیند و شخصیت حقیقی اش احترام شود ، از پستی و فرومایگی دور می شود و به اعتلای روحی می رسد ، راست و مستقیم و با فضیلت می گردد . البته کرامت کودکان باید همه جانبه و واقعی باشد .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است : «وقتی نام فرزندتان را می برید او را گرامی بدارید و در مجلس خود برای او جای باز کنید و احترامش نمائید و نسبت به او روی ترش نکنید ».
5) روش تشویق و تنبیه
روش « تشویق و تنبیه» راهی مناسب در برانگیختن انسان به سوی خیر و صلاح و بازداشتن آدمی از شرّ و فساد است و چنانچه این روش بدرستی و براساس آداب آن به کار گرفته شود ، نقشی موثر و مفید در تربیت و سازندگی شخصیت انسانها دارد .
خدای متعال به صورتهای مختلف بندگانش را تشویق می کند و تنبّه می دهد و راه تربیت و هدایت را بر آنان می گشاید ، چنانکه شأن همه پیام آوران الهی بشارت و انذار است ؛ و آنان که هدایت می پذیرند ، تشویق می شوند و آنان که به هدایت پشت می کنند ، تنبیه می شوند .
برای سیر دادن آدمیان به سوی اهداف تربیت باید میان نیکان و بدان و شایستگان و ناشایستگان فرق گذاشت و با هر یک به تناسب مرتبه ی وجودی اش رفتار کرد تا نیکان و شایستگان در نیکی ها و کمالات خود استوار شوند و به سوی کمالات و شایستگی های بالاتر روند و بدان و ناشایستگان از بدی ها جدا شوند و از ناشایستگی ها دور گردند . ناموس هستی بر چنین حقیقتی استوار است و هدف آفرینش هستی این است که هر کس به کمال شایسته خود برسد.
« وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى ؛ و هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است از آن خداست ، تا کسانی را که بد کرده اند ، به [سزای] آنچه انجام داده اند کیفر دهد ، و آنان را که نیکی کرده اند ، به نیکی پاداش دهد .»
اگر با نیکوکار و بدکار ، عالم و جاهل ، مطیع و عاصی یکسان رفتار شود ، نظام تربیت مختل می شود و انگیزه نیکی و دانایی و بندگی زایل می شود و میل به بدی و نادانی و نافرمانی افزون می گردد ، چنانکه امیر مومنان علی (علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر به او گوشزد کرده است :
« هرگز نباید نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشند ، که آن ، رغبت نیکوکار را در نیکی کم کند ، و بدکردار را به بدی وادار نماید ، و هر یک از ایشان را مطابق کارش جزا داده .»
اولیای خدا برای تربیت مردمان تشویق و تنبیه را به خوبی به کار می گرفتند هم چون پزشک حاذق و دلسوز از این روش در جهت اصلاح و اکمال آنان سود می بردند .
بنابراین تشویق و تنبیه روشی بسیار مهم و اساسی در تربیت است که در عمل نیازمند شناخت ، محبت ، ظرافت و دقتی طبیبانه است .
(5-1)نقش تشویق در تربیت
هیچ چیز مانند تشویق صحیح و به جا و به اندازه مردمان را به تلاش و درستکاری بر نمی انگیزد،زیرا انسان به فطرتش که عشق به کمال مطلق و انزجار از نقص است، میل به کمالات و نیکویی و تشویق و قدردانی دارد ؛ هر انسانی به فطرت خود متمایل به کاملتر شدن است وتشویق آدمی در این جهت و قدردانی از آنچه در این راه بدست آورده است ، او را بیشتر بر می انگیزد و دلگرم می کند؛ و اگر نسبت به تلاش او بی اعتنایی شود ، موجب کاهش انگیزه و دلسردی اش می گردد.
تشویق و قدردانی میل به کمال بیشتر را در انسان بر می انگیزد و او را به انجام دادن عمل نیک ترغیب می کند و به او نیرو و قدرت می بخشد تا بیشتر تلاش کند.تشویق موجب رضایت شخص از عملکرد خود و پیدایش شور و نشاط و رفع ملامت و کسالت او می گردد؛ و همچنین سبب ایجاد حسّ توانمندی در اشخاص می شود.
اینک به نمونه ای از تشویق در زندگی اهل بیت (علیهم السلام) که به راستی الگو و نمونه ای کامل برای انسان ها هستند اشاره می کنیم .
از امام رضا (علیه السلام) چنین روایت شده است :
روزی حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)در محضر پدرش (امام صادق (علیه السلام) ) سخنی گفت که باعث تعجّب و سرور و شادی پدر شد . حضرت به عنوان تقدیر و تشکر از فرزند خود به وی فرمود : «یا بنیَّ ! الحمدُلله الَّذی جعلک خَلفاً من الآباء ، وسُروراً من الابناء ، و عوضاً عن الاصدقاء ؛ ای فرزندم ! سپاس خدای را که تو را جانشین و خلف پدران و مایة سرور و دلخوشی فرزندان و جانشینان دوستان قرارداد».یعنی فرزندم تو با این شایستگی و لیاقتی که از خود نشان می دهی ، هم بهترین خلف و جانشین پدر هستی و هم بهترین فرزند و مایة روشنی چشم پدر و هم بهترین یار و مونس پدر به جای دوستان او می باشی .
- نکاتی در تشویق
1- نباید در استفاده از تشویق زیاده روی کرد.زیاده روی در تشویق موجب بی ارزش شدن آن می شود؛ ثانیاً این توقع را در او بوجود می آورد که در برابر هر کاری - هر چند کوچک و اندک – مورد تشویق قرار بگیرد به طوری که اگر تشویقی در کار نباشد نمی تواند به وظیفۀ خود عمل کند و
این نوعی بدآموزی است که در تربیت کودک اثر سوء به جای می گذارد.از این رو، تشویق نباید پیوسته و دائمی باشد بلکه باید گاه گاه باشد تا شخصیت کودک شکل بگیرد.
2- دلیل تشویق باید کاملاً روشن باشد یعنی او باید دقیقاً بداند که به دلیل چه کاری مورد تشویق قرار گرفته است ؛ به همین دلیل اظهارات کلی نظیر اینکه تو دختر یا پسر خوبی هستی مناسب نیست.
3- کودک را متناسب با عملی که از او سر زده تشویق کنید مثلاً به خاطر عملی کوچک به او جایزه مهمی ندهید.
4- تشویق نباید حالت رشوه به خود بگیرد .مثلاً نباید در برابر هر کار کودک برای او چیزی بخرید یا پولی پرداخت کنید.
5- هنگامی که از تمجید و تحسین جهت تشویق استفاده می کنید به گونه ای رفتار کنید که در کودک ایجاد غرور و خود بینی نکند و احساس نکند که از دیگران برتر است. ایجاد غرور تحرک را از کودک می گیرد و موجب عقب ماندگی و انحطاط اخلاقی او می شود.
6- تشویق باید بلافاصله پس از انجام گرفتن رفتار مطلوب صورت بگیرد.
7- کودکان را به جایزه های گران قیمت عادت ندهید، زیرا ممکن است نوعی لوکس گرایی و تجمل پرستی در آنها بوجود آید.این کار هم از نظر اقتصاد خانواده صلاح نیست و هم در تربیت روحی و اخلاقی کودک اثر نابجا دارد.
8- پاداش باید طوری باشد که کودک با بهبود بخشیدن به رفتارهای خود بتواند به دفعات از آن برخوردار شود و چنان نباشد که دسترسی به آن بسیار سخت یا ناممکن باشد.
9- به هر وعده ای که به فرزند خود می دهید عمل کنید و هرگز وعدۀ دروغ ندهید در غیر اینصورت از اعتماد فرزندتان به شما کاسته خواهد شد.
10- در تشویق و دادن پاداش بین کودکان تبعیض قائل نشوید.زیرا اثرات زیانباری بر روی کودکان خواهد داشت.
(5-2 ) نقش تنبیه در تربیت
انسان پیوسته در معرض اشتباه و خطا ، انحراف و گناه و شر و فساد است؛ و نفس سرکش آدمی مادام که مهار نشده است، انسان را به نافرمانی خدا می کشاند و در وادی هواها و هوسها به انواع تباهیها مبتلا می سازد.تنبیه درست و طبق آداب، روشی مناسب برای بیدار کردن و هشیار ساختن و ادب کردن آدمی و جدا نمودن او از بدی و کجی است ؛ و اگر در این کار اهمال شود و درخت تباهی در وجود آدمی تناور گردد، قطع ریشه های آن بسیار دشوار و ناممکن می شود و انسان را به هلاکت می رساند.
از امیرمؤمنان (علیه السلام) در این باره چنین روایت شده است:
« مَن اَهمَلَ نفسَهُ اَهلکَها؛هر که نفس خود را واگذارد ، هلاکش گرداند».
بنابراین تنبیه در شرایط خاص بهترین وسیلۀ نجات آدمی از هلاکت و مایۀ حیات بخشی است.تنبیه و مجازات درست و طبق ضوابط نقشی اساسی در اصلاح فرد و جامعه دارد و علی رغم ظاهر آن از لطافت و جمالی شگفت برخوردار است و عین رحمت و محبّت است و سبب پاکی و پاکیزگی فرد و جامعه می شود.
البته این حقیقت را نباید از یاد برد که تنبیه و مجازات اصالت ندارد و آنچه اصل است رحمت و محبّت و گذشت و عفو است و هیچ چیز چون ملایمت و مدارا در تربیت آدمی مؤثر نیست.
- نکاتی در تنبیه
1- بهتر است از تنبیه به عنوان آخرین شیوه تربیتی یعنی وقتی تشویق مؤثر نبود استفاده شود.
2- از تنبیه بدنی استفاده نشود ، زیرا منظور از تنبیه آگاه کردن فرد است.تنبیه بدنی عوارض روانی نامطلوبی دارد.
3- حتماً تنبیه جنبۀ آگاه کننده خود را داشته باشد و فرد دریابد که چرا و به چه دلیل در مورد او تنبیه اعمال شده است.
و بعد از اینکه کودک دقیقاً به علت تنبیه اگاه شد و اظهار پشیمانی کرد، باید مورد لطف و مهر والدین قرار گیرد.
4- باید سعی کرد که تنبیه در حضور جمع ، خصوصاً در مقابل دوستان کودک اعمال نشود ، زیرا موجب رنجش کودک و در نتیجه سبب گستاخی وی می گردد.
5- تنبیه لازم نیست همیشه زبانی باشد، گاهی یک نگاه ملامت بار یا بی اعتنائی می تواند برای کودک آموزنده و سازنده باشد.
6-در تنبیه باید عمل بد کودک نکوهش شود نه شخصیت او، مثلاً اگر کودک، کار ناشایستی انجام داد، باید گفت: این کار تو بد بود نه اینکه گفت : تو فرد نادرستی هستی!
7-در تنبیه نباید زیاده روی نمود، چون اثر خود را از دست می دهد.
8-به رخ کشیدن خوبیهای دیگر کودکان ، غالباً نتیجه مفیدی در بر ندارد، و موجب حسادت کودک نسبت به آنان خواهد شد.
9- در تنبیه بهتر است از صراحت در اظهار عیب و خطای کودک پرهیز شود و حتی الامکان با تعریض و کنایه مطلب بیان گردد.
10- هر خطا و اشتباه کودک قابل تنبیه نیست؛ مثلاً : اگر لیوان از دستش بیفتد و بشکند خود او متوجه اشتباهش می گردد، در این جا باید از وی درگذشت و تنها تذکری آرام داد تا بعداً بیشتر مواظب باشد.
11- در تنبیه باید مشکلات و شرایط جسمی و روحی و روانی کودک را در نظر گرفت.
12- نباید کودک بوسیله اوهام و خرافات تهدید شود ، مثلاً: نباید او را با دیو و غول و امثال آن ترساند.
13- در اعمال تنبیه سلسله مراتب را رعایت کنید.در ابتدا در مورد برخی رفتارها از « شیوه چشم پوشی کردن» استفاده کنید.در این روش در مورد برخی از رفتارهای کودک مثل غرغر کردن ، یا قشقرق راه انداختن وی مطلقاً توجهی نکنید و به هیچ عنوان با کودک به جر و بحث نپردازید و اگر خواستید با او حرف بزنید ، به وی خاطر نشان کنید که اگر ساکت شد، با او صحبت خواهید کرد.برای رفتارهای شدیدتر کودکان از شیوۀ محروم کردن استفاده کنید یعنی برای مدت کوتاهی وی را از دیدن برنامه مورد علاقه اش یا از رفتن به مکان مورد علاقه اش محروم کنید، البته این محرومیت باید با دلیل و کوتاه مدت باشد.قهرهای کوتاه مدت نیز در صورتی که درست به کار برده شود می تواند به شما کمک کند.
14- اگر کودک از کار زشتش پشیمان شود و از رفتارش بازگشت، باید او را با مهر و محبت پذیرفت و به او آموخت که اصولاً انسان جایز الخطاست ، منتهی باید سعی کند خطاهایش را کم کرده و خود را اصلاح کند.
- پرهیز امام خمینی ( ره) از تنبیه بدنی کودکان
فرزند امام می گوید: پدرم، بیشتر با عملشان ما را به دستورات اسلامی تکلیف می کردند؛ مثلاً به احترام مادر خیلی حساس بودند… یادم می آید که یک روز در ایام کودکی به حرف مادرم گوش نکردم و کاری را که ایشان مخالف انجام آن بود ، انجام دادم ، پدرم خیلی ناراحت شدند و به قصد تنبیه من از جا برخاستند ولی به بهانه های مختلف به من فرصت دادند که فرار کنم .همیشه همین طور بود.خودشان را به کاری مشغول می کردند، مثل بالا زدن آستین ها ، دنبال وسیلۀ تنبیه گشتن و … تا بچه ها فرصت کنند و بگریزند و نسبت به عمل خود متنبه گردند.
6) روش داستان سرایی
داستان سرائی از شیوه های مهم تربیت در نظامات قدیم و جدید و حتی قابل استفاده در سطوح بزرگسالان است.شرح حال قهرمانان در داستان می تواند در افراد سازندگی ایجاد کند و افراد را در سطحی بالاتر و برتر قرار دهد شنیدن شرح زندگی آنهائی که تحولاتی در جامعه پدید آورده و تاریخ ساخته اند در شنوندگان تأثیر بسزایی دارد.
از طریق آن می توان مفاهیم اخلاقی ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، نظامی و …خاصی را به دیگران منتقل کرد، اهداف صحیحی را پدید آورد و جنبه های مورد نظری را در انسانها زنده کرد.
داستان ها اگر در قالب عاطفی پیاده شوند تأثیر فوق العاده ای در روح انسان خواهند داشت در سایه آن ها می توان خوبی ها را در افراد متجلی کرد و بدی ها را زشت نمایاند و بالاخره شور و شوقی در افراد پدید آورد که به کسب محاسن و پرهیز از بدی ها راغب گردد.
ارزش های دینی را می توان در قالب داستان (برای کودکان قصه گویی یا قصه خوانی ، و برای نوجوانان هم چنین هدیه کتاب های داستان) ارائه کرد این درسی است که قرآن به ما می دهد.
خدای متعال در قرآن کریم با داستان حضرت موسی و مرد صالح ، درس تواضع و بردباری در برابر معلم ، با داستان اصحاب لوط ، درس عفت و پاکدامنی ، با داستان آدم و حوا ، آموزش دوری از شیطان، و با قصه حضرت مریم ( علیها السلام) آموزش پاکدامنی و توکل به خدا را به ما ارائه می کند.
- نکاتی دربارۀ داستان ها
در تهیه و ذکر داستان ها باید نکاتی را در نظر گرفت که اهم آنها بدین قرارند:
1- داستانها تا حد امکان باید بر اساس واقعیت های گذشته یا حال تنظیم گردد تا امکان وصول به اهداف تربیتی موجود باشد و اثر و نفوذش در دلها بیشتر و در ذهن کودک زیادتر گردد.
2- هر داستانی باید هدفی را تعقیب کند ، هدفی که ارزنده و در طریق سازندگی باشد.
3- داستانها باید به صورت کلی عرضه و ارائه شود و دربارۀ جزئیات و اشخاص کمتر بحث شود مگر آنگاه که غرض ذکر مسأله مهمی باشد.
4- نتایج هر داستان برای کودک مشخص باشد و سعی به عمل آید که این نتایج از زبان آنها استخراج گردد و البته این امر پس از واداشتن طفل به تأمل واقع خواهد شد.
5- داستانها کوتاه باشند تا موجب خستگی برای کودک نباشند.
6- محتوای داستان از لحاظ تعداد مسائل مورد بحث در عین آنکه غنی است اندک باشد ، زیرا ذهن کودک قادر به پذیرش و هضم مسائل متعدد در قالب یک داستان نیست.
7- داستان ها به گونه ای نباشند که روح قساوت را در کودکان بدمانند.
8- تا حدود امکان سعی به عمل آید که داستان بدآموزی نداشته باشد.
پژوهشگر :صدیقه شفیعی
نهج البلاغه ، خطبه 160 .
بی آر ، هرگنهان ، مقدمه ای بر نظریه های یادگیری ، ص 432 .
n>
ng="X-NONE"> .محمد قطب ، روش تربیتی اسلام ، ص 83 .
.بالموعظ تنجملی الغفله ، غرر الحکم ، ص4191 .
.فی المواعظ جلاء الصدور ، غرر الحکم ، ص 6509 .
.ثمره الوعظ النتباه ، غرر الحکم ، ص 4558 .
ma,arial,helvetica,sans-serif;"> .در آمدی بر نظام تربیتی اسلام ، ص 148 .
.
. www.bashgah.net. محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار ، ج 43 ، ص 285
. صحیح بخاری ، ج 7 ، ص 131 و محمد حسین طباطبایی ، سنن النبی ، ص 42 .
صحیح بخاری ، ج 3 ، ص 139 .
>